هر چه رابطه مردم و حکومت در مراحل نخستین تعریف شود (به ویژه مرحله همزیستی که رابطه ای عقلانی و مبتنی بر محاسبه گری و نظارت است) ثبات جامعه و نظام سیاسی آن، بیشتر خواهد بود.
حکومت هایی که با نقد و اعتراض مواجه اند نیز باید نقدها و اعتراضات را به عنوان نشانه های حیات امید به رسمیت بشناسند و نگذارند مردم وارد فاز بی تفاوتی شود و نهایتاً به ستوه آیند.
نکته مهمی که نباید مغفول بماند این است که اگر گروهی از مردم در مرحله اول (شیفتگی) باشند و گروهی دیگر به مرحله "به ستوه آمدگی"برسند، آن جامعه از درون مهیای تفرقه و درگیری داخلی خواهد بود و این، خطر فروپاشی سیاسی و اجتماعی و از بین رفتن همبستگی ملی را تشدید می کند. آنچه این روزها در ونزوئلا می گذرد، مصداقی از این وضعیت میهن سوز است.
راهکار اصلی نیز برای این که رابطه مردم و حکومت وارد فازهای خطرناک نشود، این است که حکومت سیستمی دائمی برای رصد مطالبات و گرایش های مردم داشته باشد و مرتباً خود را با خواسته های عمومی جامعه وفق دهد.
اگر هم به هر دلیلی، بین جهت گیری حکومت و رویکردهای عمومی مردم فاصله ای بیفتد، این حکومت است که باید "انعطاف" به خرج دهد و این انعطاف شامل همه عرصه هاست، از سیاست داخلی و آزادی های اجتماعی گرفته تا اقتصاد و روابط خارجی.
اگر حکومتی به جای "انعطاف"، رویکرد "خشک و متصلبانه" داشته باشد، به میزان تصلبی که از خود نشان می دهد، مردم را به سمت مراحل نامطلوب رابطه سوق می دهد و نهایتاً امیدها را به ناامیدی تبدیل می کند. چنان جامعه ای در نهایت به ستوه خواهد آمد و تبدیل خواهد شد به یک بمب ساعتی با لحظه انفجار نامعلوم.
123
بازدید : 161
/ زمان : 16:26: